سکوت،تنها صدای خداست

سايه و سكوت

سایه و سکوت

 

صفحه اصلی
ارتباط با من
لوگوی وبلاگ
 

 

 



Saturday, September 11, 2004


من چهره اي ديدم كه هزار رو داشت ،و چهره اي ديدم كه يك رو بيشتر نداشت،گويي در قالبي ريخته باشند.من چهره اي ديدم كه از وراي تابش رويش ،زشتي زيرش را شناختم .و چهره اي كه بايد تابش رويش را بر ميداشتم تا زيبايي زيرش را دريابم.من چهره پيري ديدم پوشيده از خط هيچ ،و چهره صافي كه همه چيز بر آن حك شده بود.من چهره ها را ميشناسم ،زيرا كه از وراي پارچه اي كه چشمان خودم مي بافد مي بينم و به حقيقت زندگي ميرسم.
جبران خليل جبران
sayeh  ||  1:27 PM