سکوت،تنها صدای خداست

سايه و سكوت

سایه و سکوت

 

صفحه اصلی
ارتباط با من
لوگوی وبلاگ
 

 

 



Friday, February 03, 2006


دقت کردین که ما چقدر بنده های ناشکری هستیم؟؟؟خدا از دست این همه آدم ناشکر چی میکشه...واقعاً همین که خدا اینقدر مارو تحمل میکنه و حالمون رو نمیگیره هم از نشونه های خداییشه.
*
امسال اصلاً متوجه اومدن محرم نشدم،نمی دونم چرا،اما خیلی ام هنوز بوی محرم رو حس نکردم.
*
دلم گرفته،خیلی زیاد،با هزار تا علامت سوال خالی(یعنی بدون سوال) و دویست و پنج تا سوال بی جواب،توی یه کوچه ی بن بست گیر کردم.انقدرم نسبت به جوابهای توی ذهنم مشکوک و بی اعتمادم که جرأت ندارم به زبون بیارمشون.
*
من چرا درس نمیخونم؟؟؟مگه،یازدهم دوازدهم کنکور ندارم؟؟؟؟؟حالا فکر میکنی اگه یک ماه بشینم مثل آدم بخونم،قبول بشم؟آخه تا دیروز فکر میکردم امتحان هیجدهمه. :دی
*
اه اه اه،از سه چهار سال پیش که چت میکردم واز بین دوستهای کنسروی سه چهار تا دوست درست درمون پیدا کرده بودم،دیگه توی این رومهای یاهو نرفته بودم،تا چند وقت پیش که برای تحقیق ماشین ابزارمون(همون که به خاطرش در به در دنبال یه مهندس مکانیک بودم)مجبور شدم یه سر نیم ساعته به این چت رومها بزنم،که بلکه یکنفر رو پیدا کنم که بهم کمک کنه(سوء استفاده تا چه حد؟)که البته نتیجه هم نداد.گلاب به روتون،پریشبا،از بیکاری یه سر رفتم توی روم،روم نبود که،سطل آشغال بود،هنوزم حس میکنم بوی گندش از توی کامپیوترم میاد بیرون.از دست خودم حرصم میگیره،میدونی چرا؟واسه اینکه وقتی یه نفر بهم میگه ایرانی ها همه جا رو به گند میکشن،یه لحظه جو میهن پرستی میگیرتم،همچین جبهه میگیرم جلوش که دیگه هیچی نگه،اما خداوکیلی ایرانی جماعت،همه جارو به گند میکشه،حالا از بقیه ملیت ها خبر ندارم،اما این مسئله در مورد ایرانیا کاملاً صادقه.جای تأسفه.
oh my god الان یادم اومد که یه بارم پارسال همین موقع ها رفته بودم توی روم!!
*
دست شما درد نکنه،اینجا کم کم هویت آدم هم میره زیر سوال!!والااااا تا اونجایی که یادمه،وقتی قدم به این دنیا گذاشتم، لباسی که توی بیمارستان تنم کرده بودن،صورتی بود،خوب این یعنی دخترم دیگه،نه؟
*
ایول،صدای دسته و بوی اسفند بالاخره اومد.
sayeh  ||  4:36 AM