سکوت،تنها صدای خداست

سايه و سكوت

سایه و سکوت

 

صفحه اصلی
ارتباط با من
لوگوی وبلاگ
 

 

 



Friday, November 26, 2004


*حرفهاي خودماني يه دختر كوچك با يه دل كوچك و يه دنياي كوچك با مامانش
ديشب كه رفتم تو اتاق مامان اينا،ديدم مامان نشسته داره بافتني مي بافه. جلوش روي زمين نشستم وزل زدم بهش.نگام كرد با همون لبخند هميشه مهربون روي لبش.
خيلي باخودم كلنجار رفتم كه ساكت بمونم و حرفي كه چند روز توي دلم مونده بود رو نگم،آخه ميترسيدم ناراحتش كنم،اما نشد،يه چند دقيقه اي نگاهش كردم و بعد بدون مقدمه ازش پرسيدم،مامان!چرا هيچكس ما رو دوست نداره؟ سرش رو بلند كرد و متعجبانه نگام كرد طوريكه احساس كردم منتظر توضيح بيشتره.به خاطر همين دوباره گفتم :ببين !نه دوست ،نه آشنا،نه فاميل.....مگه چكارشون كرديم؟مامان در حالي كه هنوز نگام ميكرد بهم گفت «نمي دونم»به خاطر همين گفتم يعني چي نميدونم؟چون قشنگ نيستيم يا خوشتيپ و پولدار نيستيم؟خوب بالاخره بايد يه علتي داشته باشه ديگه والا من يادم نمياد به كسي بدي كرده باشيم؟!!!باز نگاهم كرد ولي اينبار با نگراني!
همينطور كه بافتني رو كنار ميذاشت گفت:ببين عزيزم!شايد اين حرفهايي كه ميخوام بزنم تكراري باشه وتو ده بار ديگه شنيده باشي ولي بهت ميگم ،چون بعضي حرفها ارزش گفتن و شنيدن چندباره رو دارن! وقتي آدمها به اين دنيا ميان با خودشون دو تا كوله بار ميارند،كه يكيش پره و اون يكي خالي،اوني كه پره همون موقعيت ها و فرصت ها و كلا وقايعي هستش كه توي زندگي آدم پيش مياد،مثل شادي،غم ،رنج،راحتي،تنهايي،گريه ،خنده،....و اون كوله خالي هم مربوط ميشه به نحوه استفاده از هر كدوم اين موقعيت ها و تو مسئولش هستي! به خاطر همينم خداوند اون رو خالي گذاشته تا تو با انتخاب و اختيار خودت هر جوري كه فكر ميكني درسته پرش كني.با گذشتن عمرت هر روز كوله پر خاليتر ميشه و كوله خالي پرتر!و اين يعني گذران عمر،اما اگر بتوني از همه موقعيت هايي كه نصيبت ميشه، درست و كامل استفاده كني،اون وقت ميتوني بگي زندگي كردي!زندگي همش خوشحالي نيست اگر غم و ناراحتي و تنهايي نبود،شادي و راحتي و همدلي معني نداشت.تو شايد الان تنها باشي،اما ،عمر اين تنهايي هم تموم ميشه،پس سعي كن درست ازش استفاده كني، چون با وجود اينكه تنها موندن و تنها بودن سخته ولي اين هم يه فرصته ،يه فرصت براي اينكه فكر كني به خودت و كارهات و ببيني كه چه اشكالي در كار بوده كه تنها موندي،و باعث بشه وقتي يكي باهات همدل شد،لذتت چند برابر بشه.مادر جون!سعي كن هيچ موقعيتي رو در زندگيت،براي بهتركردن زندگيت از دست ندي،و يادت باشه،كه هميشه يه فرصت و موقعيت ديگه وهزاران آدم ديگه وجود دارند!
اينا رو گفت و ساكت شد،انگار منتظر بود كه من حرف بزنم،و وقتي ديد ساكتم و چيزي نميگم دوباره بافتني رو دستش گرفت و شروع كرد به بافتن!
sayeh  ||  3:35 AM