سکوت،تنها صدای خداست

سايه و سكوت

سایه و سکوت

 

صفحه اصلی
ارتباط با من
لوگوی وبلاگ
 

 

 



Saturday, February 26, 2005


گاهی وقتها بد نیست آدم به یه سری یادداشت های قدیمیش سری بزنه و یه بار دیگه اونها رو با خودش مرور کنه،مخصوصاً یادداشت هایی که یه زمانی ادعا میکرده که همه رو از حفظ شده.آخه میدونی،تو رو نمیدونم اما من اینجوریم،هر چقدر ادعا کنم که یه چیز رو بیشتر میدونم ،کمتر ازش استفاده میکنم.البته احتمالاً فقط من اینجوری نیستم خیلیها به این درد گرفتارند.میدونی مثل چی میمونه؟؟مثل وقتهایی که قراره ازت امتحان بگیرند،بار اول درست رو میخونی میری سر امتحانت که میبینی بله،امتحان یک هفته به تاخیر افتاده ،حالا اگه خوب نخونده باشی که ذوق میکنی و برمیگردی ولی اگه نه.... خلاصه این دفعه هم میخونی ،روز امتحان که میشه همون آش و همون کاسه،یک هفته دیگه تاخیر همان،نخوندن درس یک بار دیگه همان،با بیحوصلگی سوالهارو خوندن و سر سری جواب دادن و به عبارتی خراب کردن امتحان هم همااااااان.به هرحال این چند وقته احساس کردم بد نیست به صندوقچه ی قدیمیم*یه سری بزنم و ته مانده گذشته ها رو زیر و رو کنم(چیزهایی که یه زمانی از بر بودم)،توی اونها به این جمله برخوردم که از توماس کارلیل هستش«وظیفه ی اصلی ما دیدن آنچه که در دوردستهای نامشخص واقع شده نیست،بلکه فقط انجام کاری است که در نزدیکترین فاصله از ما قرار دارد»
آیه 118انجیل:و امروز روزی است که خداوند آن را خلق کرده است.بگذارید از بودن در آن خوشحال باشیم و آن را با شادی سپری کنیم.
*آخه منم مثل مادربزرگها یه صندوقچه ی اسرار !دارم.
sayeh  ||  1:13 PM