سکوت،تنها صدای خداست

سايه و سكوت

سایه و سکوت

 

صفحه اصلی
ارتباط با من
لوگوی وبلاگ
 

 

 



Monday, May 09, 2005


آقا دیدی بعضی وقتها یه حرف رو مجبوری هزار دفعه به یه نفر بزنی هر چیم میگی متوجه نمیشه؟؟؟؟؟؟؟خیلی سخته واقعاً،اولش هی خودت رو حفظ میکنی،هی با قربونت برم فدات شم جواب میدی،هی ناز میکشی و حرفت رو به هزار و چهار زبون زنده و مرده ی دنیا ترجمه میکنی و به خورد طرف میدی،اما انگار نه انگار که این آدم اصلاً چیزی توو عمرش خورده ،هر چی به خوردش میدی مثل این بچه هایی که هنوز دندون درنیاوردن و بلد نیستن غذا بخورن همه رو میریزه بیرون اونم نه اون چیزی که تو گذاشتی توی دهنش، اون چیزی رو که از دهنش در میاد میده بیرون.
اصلاً انگار دو تا گوششون دروازه است!این وسط بین این دو تا دروازه هم، تعطیلی رسمی اعلام کردند،مغازه ها هم کرکره رو کشیدند و تعطیل.حرف از این گوش میاد از اون گوششون میره بیرون بدون اینکه از حجره های مغز عبور کنه.
مرحله دوم،کار به خشانت کشیده میشه،سعی میکنی که حرفهات رو بزنی خیلی روشن و واضح،انقدر که هیچ جای ابهامی باقی نمونه براش،تو این مرحله از قربونت برم فدات شم هم دیگه هیچ خبری نیست.تمام ته مونده ی انرژیت رو به کار میگیری تا حرفت رو بفهمه و بتونی بفهمانی بهش.آقا خلاصه تمام آبا و اجدادت میان جلوی چشمانت رژه میرند و هزارو هشت بار آرزو میکنی که ای کاش تو هم با اونها راهی سرای باقی شده بودی .....
مرحله سوم،تغییر تیپ شدید و غیر قابل باور!موهایی که تا دیروز صاف بود و یه اندک موجی داشتند،امروز انگار که با سیخ کباب رفیق شدند و رفیق نابابم اغفالشون کرده و اینام برای اینکه رسوا نشن همرنگ جماعت شدند! و به طرزی باور نکردنی،جوگیر شدند و سیخ مثل چکش!!! ایستادند.احتمالاً دستها هم در حالتی قرار گرفته که نشون میده پنجه های محترم در آرزوی نشستن بر روی گلوی مبارک طرف مقابل مونده اند و باز هم همان حکایت همیشگی......
اما اینبار نه مثل دو بار قبل،بلکه با یک زبان اشاره،که البته خیلی وقتها بیشتر از بقیه ی زبونا کارگر می افته، و طرف به حرف میاد با واژه های خیلی ساده ای مثل آی و وای ...و با این روش معمولاً طرف حرفت رو میفهمه،البته این مرحله زمانی به وقوع می پیوندد که اون دو مرحله ی قبل رو با تندرستی سپری کرده باشی،مویی به سرت و توانی در بازوهات مونده باشه،والا این مرحله جای خودش رو میده به پیشقدم شدن برای خدمت کردن در امین آباد وآسایشگاههای روانی ....
خلاصه این تازه موقعی هستش که فقط با یه نفر از این موجودات هوشمند درگیری ،خدا به فریادت برسه اگه این تعداد ضریبم پیدا کنه.
*
غرض اینکه اگه یهو دیدین از ما خبری نشد کمپوت فراموشتون نشه،لازم میشه،در مورد مرحله سوم هر حالتش هم که اتفاق بیفته،کمپوت از اجزای لاینفکه!خدا قوت...
sayeh  ||  9:24 AM