سکوت،تنها صدای خداست

سايه و سكوت

سایه و سکوت

 

صفحه اصلی
ارتباط با من
لوگوی وبلاگ
 

 

 



Sunday, August 14, 2005


آقا جدیدا همسایه ی رو به رویی خونه ی ما یه کار باحالی یاد گرفته،3-4 نفری میان بالا پشت بوم و چند ساعتی اونجا اتراق میکنند و با انجام یک سری کارهای جانبی روزگار میگذرانند.تازه اوج خلاقیتشونم، زمانی هستش که بدون اینکه یالله بگن و اهن و اوهونی کنند میان سر دیوار.در چنین شرایطی ما همش باید حواسمون جمع باشه که کی آقایان تشریف میارند سر دیوار.تا یه وقت خدای نکرده با عدم توجه به نوع لباس پوشیدن و یا عدم رعایت حجاب اسلامی و... موجبات انجام گناه رو برای سردیواریهای محترم فراهم نکنیم.حالا شاید بگی پشت بام همسایه روبه رویی چه ربطی به تو داره.الان برات میگم،خونه ی ما یه خونه ی یک طبقه ی قدیمی ساز دوبره،یه طرفش باز میشه به یه کوچه 12 متری،که نماش یه در کوچکه و چند تا پنجره و یه کم دیوار!که خدا به همسایه هامون برکت بده، هر چی ماشین دارند میارند پشت پنجره های ما پارک میکنن(البته معمولا 2 تا ماشین بیشتر نیست،یه اتوبوس و یه کامیون!و به تازگی این همسایه مون که کامیون دارن نقل مکان فرمودند)اما اون یکی طرف شامل:حیاط و در ماشینرو و یک باب مغازه. این مغازه به صورتی هستش که یک فرو رفتگی توی حیاط ما ایجاد میکنه و منظور من از همسایه ی روبه رو همین مغازه هستش. از اونجایی که اونطرف ساختمون ما که به حیاط باز میشه،همش پنجره یا به اصطلاح همان درشیشه هستش،وقتی روی پشت بام مغازه بایستی تا بیخ خونه ی ما پیداست،تازه اگه شب باشه و لامپ های خونه هم روشن باشه،دیگه اوضاع درخشان اساسی.امشب داشتم جلوی آینه موهام رو شانه میکردم،که یهو دیدم یه صدای غریبه داره میاد توی خونه مون،رفتم بیرون رو نگاه کردم،دیدم بله یک آقای جوونی سر دیوارمون دارند با آدمهای توی خیابون درددل میکنن!حالا از کی اون بالا بوده من نمی دونم،دلم میخواست برم حسابی حالشو بپرسماااااا.بعضیا یک جو مرام ندارند خدا وکیلی....اه ،اه
sayeh  ||  8:26 PM