سکوت،تنها صدای خداست

سايه و سكوت

سایه و سکوت

 

صفحه اصلی
ارتباط با من
لوگوی وبلاگ
 

 

 



Monday, January 23, 2006


امروز 10 دقیقه زودتر از همیشه از خونه رفتم بیرون که یه وقت خدای نکرده دیر به امتحان نرسم.نشون به اون نشون که یه مسیر 20 دقیقه ای رو 45 دقیقه توی راه بودم.خلاصه با کلی سلام صلوات و نذر و نیاز و بدو بدو 10 دقیقه بعد از زمان اعلام شده برای امتحان رسیدم دانشگاه.وقتی رسیدم به کلاسها دیدم امتحان هنوز شروع نشده یه نفس راحتی کشیدم،غافل از اینکه.......
35 دقیقه از شروع امتحان گذشته،دو سه نفر از کلاسهای استادای دیگه دارن امتحان میدن،ما هم همینطور بیکار نشستیم تا سوالهای مربوط به استاد ما رو بیارن!ده نفر رفتن اومدن،هرکدوم یه چیزی گفتن،آخرش معلوم شد که استاد ما اصلاً زحمت طرح سوال به خودشون ندادن!!دانشگاهم از یه استاد دیه خواسته که برای ما سوال طرح کنه،اونم از روی سوالهای خودش در عرض 10 دقیقه برای ما سوال طرح کرده بود،خلاصه،بعد از کلی انتظار پرسشنامه هامون رو دادن بهمون که...دیدیم،توی اون ورقه ای که از خوشخطی،ببخشیدا،اما سگ میزد و گربه میرقصید،خرچنگ و قورباغه هم توش جفتک چهار کش مینداختن!!!فقط 3 تا سوال ناقابل،بود که با سوالهای مشخص شده به وسیله ی استاد ما مشترک بود...........ای دل غافل،آدم ار تاریخ اسلام بیفته،خیلی نوبره ها،پریشبی دلم شور قطعاتم رو میزد،که توش نمره ام خوب بشه،امروز دلم شور تاریخ اسلامم رو میزنه که پاسش کنم!!!!خلاصه دردسرتون ندم،بعد از 2 ساعت که ما رو پشت در اتاق رئیس کاشتند،جناب رئیس بدون اینکه حرفهای ما رو گوش کنن،پیغام دادن که تشریف ببرید،ما خودمون به کارها رسیدگی می کنیم.حالا با این اوصاف به نظرتون ممکنه 20 بگیرم؟؟؟؟؟؟؟
*
آقای مصطفی من یه همچین حرفی نزدم که،همچین منظوری ام نداشتم به خدا.
sayeh  ||  6:03 AM